چارديواري در محاصره خشونت
وقتي سيلي هديه ميگيري...
شيون كودكانهاي از درون يكي از اتاقهاي بيمارستان كنجكاوم ميكند. به طرف اتاق ميروم. چند نفر ديگر هم جلوي در اتاق تجمع كردهاند. زني را ميبينم با چشمي كبود و متورم كه از شدت تورم باز نميشد، خراشي عميق روي گونه سمت چپ، جاي سوختگي روي دستش كه به نظر تازه ميرسيد، در كنار دستش روي تخت كودكي كه بدنش پر از زخمهاي عميق بيمهري بود و نگاهش از معصوميتي سخن ميگفت كه سالهاست با بيرحمي زير تازيانه خشونت له شده است.
زمزمهاي به گوش ميرسد: «شوهرش اين بيچاره را اينطور پرپر كرده!» اين سرنوشت موجودي است كه خداوند لطافت گل، زلالي آب، مهرباني آفتاب، پاكي ياس، استواري كوه، متانت پروانه، شيريني عسل، نجابت قو، نازكي ابر و... را در او يكجا جمع كرده است.
خشونت خانگي قصهاي است تكراري ولي هر بار با عنواني تازه تيتر روزنامهها ميشود و هر بار اين لكه، تيره و تيرهتر ميشود و ما ميبينيم، ميخوانيم، و چند لحظهاي به فكر ميرويم و تمام!
در جوامع مختلف پتانسيل خشونت به شكلهاي مختلف بروز ميكند. عموميت خشونت در همه اجتماعات تا حدي طبيعي تلقي ميشود، درگيريهايي كه هنگام رانندگي در شهري پرترافيك پيش ميآيد يا برخوردهاي ميان طرفداران تيمهاي ورزشي رقيب در همه جا ديده ميشود. مشكل زماني آغاز ميشود كه ازشكل طبيعي به يك بيماري و ناهنجاري عميق اجتماعي تبديل ميشود، بر گروهها و اقشاري از جامعه به صورت سيستماتيك فشار ميآورد و دو گروهي كه بويژه آزار ميبينند زنان و كودكان هستند.
در جهاني كه محيط خانه ميبايد پناهگاهي باشد تا ساكنانش در آن بياسايند و خستگيها و رنجهاي ناشي از دشواريهاي محيط بيرون خانه را به فراموشي بسپارند، متاسفانه براي بسياري از مردم، خانه به جهنمي ميماند كه آتش دشمني، خشم، خشونت، كينه و انتقام در آن هرلحظه شعلهورتر ميشود.
خشونت خانوادگي مخصوص جامعه يا طبقه خاصي نيست، اكنون همه كشورهاي دنيا و طبقات اجتماعي مختلف با آن دست به گريبانند.
تعريف خشونت خانگي
خشونت خانوادگي را چنين تعريف ميكنند: كنترل ساير اعضاي خانواده با بكارگيري زور و اعمال رفتارهايي كه از نظر جسمي، جنسي و رواني خشونتآميز هستند. معناي خشونت در اين تعريف عبارت است از خشونتي كه به جراحت يا صدمه جسماني منتهي شود و خشونتي كه فقط اثر رواني يا جسمي غيرقابل مشاهده مثل (كاهش اشتها) به بار بياورد.
به اين ترتيب اعمالي از قبيل لگد زدن، گاز گرفتن، حمله كردن، مشت زدن، ضربه زدن با استفاده از اشيا به سوي يكديگر، فحاشي و بكار بردن الفاظ زشت، دراين تعريف جاي ميگيرد.
آثار خشونت خانگي
خشونت معمولا به دو شكل كلامي و فيزيكي اعمال ميشود. در نوع فيزيكي آن فرد با ضرب و شتم ديگران مبادرت به خشونت ميكند ولي در خشونت كلامي الفاظ زشت و توهينآميز مورد استفاده قرار ميگيرد و متمايز در خشونت كلامي و فيزيكي وجود آثار ناشي از خشونت فيزيكي است كه بر اندام افراد ظاهر ميشود و قابل پيگيري در مراجع قضايي از طريق پزشكي قانوني است. به اين صورت با تشخيص كارشناس پزشكي قانوني ميزان و نوع صدمه مشخص شده و دادگاه براساس آن اقدام به صدور حكم ميكند.
خشونت پنهان
ميگويد كه پشيمان است و اين اتفاق بار ديگر تكرار نخواهد شد، ولي شما ميترسيد كه دوباره اتفاق بيفتد. فوران خشم، كلمات آزاردهنده، گاهي اوقات هم سيلي و كتك شما شك ميكنيد و با خود فكر ميكنيد و...
خشونت با زنان عموما امري پنهان است. زيرا بسياري از زنان در جوامع مختلف به دلايلي از جمله شرم، ترس از مجازات سختتر، عدم حمايتهاي قانوني و... از ابراز آن خودداري و سكوت ميكنند. در واقع شمار اندكي از زنان حاضرند درباره رفتار خشونتآميزي كه با آنها چه در خانواده و چه در اجتماع شده سخني بگويند. خشونت خانگي به دليل پنهان بودن و عدم بازگويي از سوي همسر ميتواند سالها ادامه داشته باشد. يكي از دلايل عدم بازگويي خشونت، عدم آگاهي زنان از حقوق اوليه خود است. اگر آنان به اين باور برسند كه در زندگي مشترك تنها مرد حق ندارد و زن هم داراي حقوقي است و زن نوكر دست به سينه مرد نيست بلكه شريك زندگي مرد است، ديگر اجازه نخواهد داد كه مردان براحتي آنان را مورد تهاجم قرار داده و انواع خشونت را عليه آنان اعمال كنند. همچنين فرهنگ غلط مردسالارانه هنوز هم در ميان بسياري از خانوادهها حاكم است كه زن بايد مطيع باشد و هر نوع خشونت را تحمل نمايد و دم بر نياورد. از سوي ديگري برخي از زنها، خشونت را جزئي از زندگي دانسته و در صورت بروز چنين پديدهاي حق را به مرد داده و خود را مجبور به تحمل آن ميكنند.
خشونت قابل انتقال از نسلي به نسل ديگر
در سال 1975 پژوهشگران آمريكايي به تشريح نظريه وراثت اجتماعي خشونت خانگي پرداختند. اين پژوهشگران، شوهراني را كه والدينشان نسبت به هم خشن نبودند، با شوهراني كه دستكم به يك مورد خشونت ميان پدر و مادر خود اشاره كرده بودند، مقايسه نمودند. در مرداني كه شاهد خشونت والدين خود بودند، ميزان كتك زدن زن 3 برابر بيش از آناني بود كه چنين چيزي را مشاهده نكرده بودند. در واقع از هر 3 مرد در گروه اول، يك مرد همسرش را مورد ضرب و شتم قرار داده بود.
در حالي كه از گروه دوم از هر 10 مرد، يك مرد مرتكب چنين عملي شده بود. بنابراين بزهديدگان خشونت خود نقش مهمي در ابراز خشونت بازي ميكنند و كودكاني كه امروز قرباني خشونت شدهاند، در بزرگسالي خشن و آزاردهنده خواهند شد. خانواده خشن، جامعه خشن ميزايد و اعمال خشونت از اتاقهاي كوچك به محيطهاي بزرگ كشيده ميشود، ضمن اين كه محيط ناامن و پرخشونت خانه، فرزندان خانواده را از خود بيزار ميكند و سبب ميشود آنان در پي يافتن محيطي آرامتر يا صرفا به خاطر دور شدن از جنجال، آن را ترك كنند.
عوامل موثر در خشونت خانگي
خانم نفيسه نيكسخن، كارشناس روانشناسي باليني در خصوص اين عوامل ميگويد: عوامل متعددي در اعمال خشونت در خانه موثر است كه عوامل فرهنگي، اقتصادي، تاثير مضاعفتري نسبت به ساير عوامل دارد.
وي با استناد به نظريه الگوسازي و يادگيري اجتماعي ميگويد: از ديدگاه اجتماعي و خانوادگي خشونت افراد ناشي از الگوبرداري از والديني است كه به خانواده منتقل ميشود. همچنين ضعف اقتصادي افراد، تقسيمبندي شهروندان بر اساس ثروت و درآمد، عدم عدالت اقتصادي و طبقاتي شدن اجتماع باعث پديد آمدن خشونت در اشخاص ميشود و اگر فرد نتواند اين خشونت را عليه افراد بالاي اجتماع اعمال كند، متوجه اعضاي خانواده خود ميسازد.
همچنين «ناكامي» نيز ميتواند عاملي باشد براي اينكه افراد به خشونت متوسل شوند چرا؛ كه تصور ميكنند از اين طريق ميتوانند ناكامي خود را جبران نمايند.
دكتر پگاه مصفا از منظر ديگري از اين واقعه سخن ميگويد: بسياري از افراد بر اين باورند كه خشونت خانگي بر اثر عصبانيت و خشم به وجود ميآيد و اين تصور در برخي موارد درست است. ولي در بسياري ديگر از موارد چنين نيست، چرا كه عدهاي از افراد تمايل دارند ترس و وهمي از خودشان در خانه بر جاي گذارند و البته اين ربطي به خود خشونت ندارد، بلكه آنها تلاش ميكنند اندكاندك اعمال قدرت و كنترل خود را به رابطههاي خانوادگيشان تزريق كنند. البته خشم تنها يكي از راههايي است كه جويندگان قدرت به آن متوسل ميشوند.
آنها همچنين ممكن است همزمان از خشونت فيزيكي مانند لگدزدن، مشتزدن، گاز گرفتن، سيليزدن و خفه كردن نيز استفاده كنند.
راهكارهاي مبارزه با خشونت خانگي
در بسياري از كشورهاي توسعه يافته خطوط تلفن اضطراري وجود دارد كه كودكان و هركس كه دچار خشونت ميشود و مورد آزار و اذيت قرار ميگيرد ميتواند براحتي با پليس ارتباط برقرار سازد، ولي در كشور ما عليرغم وجود موارد متعدد كودك آزاري و خشونت عليه زنان تاكنون هيچ اقدام جامع و عملي صورت نگرفته است.
محققان و كارشناسان جملگي كلامشان درباره راهكارهاي مبارزه با خشونت خانگي عليه زنان، اين است: آشناسازي زنان با حقوق قانوني خود و اصلاح قوانيني در جهت بهبود مجازاتها عليه آزاردهندگان زنان (از سوي ديگر تغيير فرهنگ خانوادهها به گونهاي كه دريابند زن شريك مرد در زندگي است و داراي حقوقي ميباشد) و ايجاد مراكز و پناهگاههايي براي نگهداري از اين زنان و احقاق حقوق آنهاست. اگراين فعاليتها همراه تبليغات گسترده رسانهاي انجام شود، آنگاه ميتوان شاهد كاهش و حتي كنترل اين نوع خشونت بود.
چگونگي تشخيص خشونت
اگر دچار موارد زير شدهايد، به اين معناست كه دچار خشونت خانگي شدهايد.
اگر تاكنون لگد خوردهايد، شما را هل دادهاند يا تهديد شدهايد، حس كردهايد حق انتخاب درباره چگونگي گذراندن وقتتان و اين كه كجا برويد يا چه بپوشيد نداريد، اگر مورد اهانت، تحقير و دشنام همسرتان هستيد يا به دليل ترس از خشم همسرتان تصميمهاي او را ميپذيريد.
جرم تلقي نمودن خشونت خانگي
برخي مردم بر اين عقيدهاند كه قانون جزا وسيلهاي نامناسب براي مقابله با خشونت خانگي است. آنها رهيافتهايي نظير ميانجيگري ميان زوجين و برقراري صلح و مودت ميان آنها را ترجيح داده و الگوي رفاهي و درماني را ارتقاء ميدهند. در اين شيوه سعي بر آن است تا از توسل به دستگاه اجراي قانون و اقدام به بازداشت، تعقيب و محكوميت عامل خشونت پرهيز شود و استدلالاتي نيز در اين زمينه دارند. به عنوان نمونه:
1 - قانون جزا به مجازات تاكيد دارد، نه بر بازپروري
2 - قانون جزا به رفتارهاي گذشته مجرم مينگرد و بندرت به رفتار وي در آينده توجه ميكند.
3 - پيشينه كيفري و برخي مجازاتها علاوه بر جرم ممكن است قرباني و خانواده وي را در تنگنا قرار دهد...
بعكس، كسانيكه معتقدند بهترين راه ريشهكني خشونت خانگي جرم تلقي كردن آن است، چنين استدلال ميكنند:
1 - روند بازداشت، تعقيب، محكوميت و مجازات حامل اين پيام آشكار است كه جامعه رفتار جرمزا را محكوم ميكند و او شخصا مسوول اعمال و رفتار خويش است.
2 - دادرسي جزايي نشان ميدهد وقوع جرم ميان اعضاي خانواده مانند وقوع جرم در خيابان بين بيگانگان است.
3 - دادرسي جزايي نشان ميدهد قرباني مستحق برخورداري از حمايت دولت است.
پيش از آنكه نياز به حفظ رابطه او با مرتكب و يا نياز به حفظ كانون خانوادگياش در نظر گرفته شود، تامين نيازهاي شخصي وي مدنظر قرار ميگيرد.
شما چگونه ميانديشيد؟
از ميان بردن باورهاي غلط فرهنگي از قبيل برتري مرد نسبت به ديگر اعضاي خانواده، فراهم كردن امكانات تحصيل، درآمد بيشتر، اشتغال خارج از خانه و كسب اعتبار براي زنان به منظور قدرتمند كردن آنها و در نتيجه افزايش عزت نفس آنان را ميتوان از راههاي پيشگيري از خشونت خانوادگي دانست. همچنين تصويب قوانين كيفري كه اعمال خشونت در خانواده را همانند اعمال خشونت عليه غريبهها شامل مجازات كند و برنامههاي ترويجي حمايتي، ايجاد گروههاي دولتي و غيردولتي براي حمايت از اعضاي آسيبديده، آموزش تساوي جنسيت در مدارس و مكانهايي كه كودكان و نوجوانان در آن حضور دارند، گفتگو درباره روابط شخصي و احترام به آن و نيز اجراي برنامههاي آموزش عمومي براي حذف خشونت در خانواده، درك مفهوم و ارزش تشكيل خانواده، جدي گرفتن مقوله ازدواج و دقت در انتخاب همسر اموري است كه توجه به آنها ضروري است.
ميترا پازوكي زاده